⭕ حاج قاسم مرهم ناامنی های جنوب استان کرمان در دهه ی هفتاد!

⭕ حاج قاسم مرهم ناامنی های جنوب استان کرمان در دهه ی هفتاد!

✍️ خدامراد میرآبادی
? حاج قاسم ، رادمردی برای تمام فصول و مرهم تمام عیاری برای التیام تمام درد و مرارتهای مردم بود!
حوادث غیر مترقبه، بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله که دامنگیر مردم جنوب می شد ، دین خود را همانند دوران جنگ برای مردم بدون فوت وقت ادا می کرد!
? مردم جنوب ، آن قدر نسبت به حضور حاج قاسم در حوادث و بلایا وابسته شده بودند که هر گاه صدای بالگردی بر فراز آسمان پر ستاره و کویر وسیع و پر حرارت جنوب می پیچید ، مرد و زن و کودک دستان خود را سایبان چشمهای منتظر خود به قدوم مبارک حاج قاسم می کردند و همگی رو به آسمان حرکت بالگرد را با امتداد حرکات چشم دنبال می کردند ، تا مرهم دردشان از راه برسد!
? دهه ی هفتاد اوج ناامنی های جنوب استان کرمان از شر اشرار بود که راهها و جاده های ارتباطی اصلی و فرعی را می بستند و در روز روشن جلوی مینی بوسها و یا ماشین های مردم را می گرفتند و مردم را غارت و طلای دست زنان و گوشواره های گوش کودکان را به سرقت می بردند!
?‌ سایه ی ناامنی باعث شده بود که مردم شبها حتی اگر مریض بد حالی هم داشتند جرئت نکند ، در جاده ها تردد کند!
در آن سالها به خاطر دارم که مینی بوس حامل مسافرین کهنوج به جیرفت یا بالعکس بی توجه به ایست اشرار به راه خود ادامه داده بود که مورد تیر مستقیم تفنگ اشرار قرار گرفته و یک خانم معلمی نیز زخمی و بعدها آن طور که از منابع غیر رسمی شنیدم کشته شده بود!
? در دهه ی هفتاد در رودبار جنوب نگارنده اولین سالهای خدمت خود را در مدرسه ی شهید روهنده ی ابوذریه می گذراند و مردم روستا برای تامین مایحتاج خود زن و کودک و مرد بالای وانت های قدیمی در جاده های خاکی سوار می شدند و به شهر می آمدند!
? در بین راه فرعی و خاکی روستایی اشرار با موتور سیکلت راه وانت بار حامل مردم را مسلحانه بسته بود تا مردم‌ را غارت کند ! یکی از مردان جسور ابوذریه با یک حرکت غافل گیرانه با اشراری که مسلح بود ، دست به یقه و در طرفه العینی او را به زمین زده و نزدیک بود یکی از دو اشرار را خلع سلاح کند که ، آن ناجوانمرد ، آن مرد جسور را به شهادت رساند که هنوز خبر ندارم آن بنده خدا جز شهدا محسوب شد یا نه؟! یاد و نام این مبارز که فامیلش اگر اشتباه نکنم روهنده بود گرامی !
? این اخبار در فضای آن روز خیلی هراس انگیز بود! یک روز خبر گوش به گوش پیچید که حاج قاسم برای تامین امنیت به منطقه خواهد آمد! مردم خوشحال و لحظه شماری می کردند ولی بیم حاج قاسم باعث شد مدتی خبری از کشته شدن کسی به گوش نرسد ! البته که اخبار و اطلاعات آن روز مثل الان آنی و از طریق فضای مجازی مخابره نمی شد!
? بعد از مدت زمان اندکی نقل تمام محافل در مغازه ها ، ایستگاهها، ارایشگاهها، پمپ بنزین ها …. این بود که حاج محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران به همراه حاج قاسم سلیمانی فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله به منطقه جنوب استان کرمان آمده اند و درخواست دارند که هر کس اسلحه ی غیر مجازی دارد ، آن را تحویل بدهد و از راءفت اسلامی برخوردار شود در غیر این صورت خونش به گردن خودش!
? ابهت حاج قاسم سلیمانی باعث شد در بازه ی زمانی تعیین شده تفنگهای غیر مجاز زیادی جمع آوری و تحویل داده شود و افرادی که تفنگهای خود را تحویل دادند ، اصطلاحا” می گفتند فلان اشرار تامین داده یا تامین گرفته!
? گام بعدی حاج قاسم برای اشرارهای تامینی این بود که وضعیت اقتصادی و معیشت آنها را تامین کند. چون می دانست بیشتر این ناامنی ها به خاطر وضعیت بد اقتصادی و معیشتی آنهاست! در نتیجه با هماهنگی های لازم با دستگاههای متولی چندین حلقه چاه حفر و موتور پمپ های کشاورزی و اراضی تسطیح شده در اختیار آنها قرار گرفت که اگر اشتباه نکنم هنوز موسوم به موتورهای لشکر هستند که البته مالکان امروز این اراضی همه اشرار نبودند و بعضی ها بعدا این اراضی را از دست آنها خریداری کردند .
? سوله ها و منبع های تامین آب فلزی ایستاده ، زمین های کشاورزی و موتور پمپ‌ و مشغول شدن مردم باعث شد وضعیت اقتصادی و معیشت آنها بهبود و ناامنی مهار شود .
? البته که کسانی که تمرد کردند و خود را به حاج قاسم معرفی نکردند ، و همچنان برای مردم نامنی درست می کردند ، از خشم و غضب و ناراحتی حاجی در امان نماندند و طی چندین عملیات پیچیده و هلی برن نیروهای زبده در مناطق کوهستانی و ارتفاعات چاره ای جز تسلیم و مرگ نداشتند که حاج قاسم پس از درگیری های زمینی و هوایی با آنها ، خانواده ها و اقوام و بازماندگان آنها را مورد تفقد و دلجویی و آنها را در یک منطقه که از آب و برق و جاده و مدرسه برخوردار باشد سکنی داد که الحمدالله نسلهای بعدی و جوانان امروز آنها از نیروهای تحصیل کرده و انقلابی و مفید برای جامعه و دعا گوی حاجی هستند!