تراژدی غمناک جاز ،نگین زیبای کویر .
تراژدی غمناک جاز ،نگین زیبای کویر .
مکران :شاید دوستان عزیز با شنیدن نام “جاز” کویر لم یزرع و برهوتی به ذهنشان برسد که پای هر انسانی بدانجا برسد برگشتی در کار نیست … اما جاز موریان ستاره ای بود که در افق رودبار زمین بزرگ می درخشید … جاز از سه بخش مجزا تشکیل شده بود اول حاشیه هلیل که محل زندگی وآبشخور دامداران و اراضی حاصلخیز اطراف هم مزرعه های وسیع گندم بود … بخش دوم دلتای هلیل جایی که آب به دریاچه می ریخت تشکیل شده بود که منجر به رشد و تکثیر هزاران هکتار جنگل های سرسبز کل و برم شده بود . که مآمن انواع پرندگان و چرندگان بود …. حتی بومیان جرات رفتن به اعماق این جنگل را نداشتند … و این جنگل همچون آمازون ناشناخته باقی ماند تا اینکه تراژدی غمناک سد سازی اتفاق افتاد و آرزوی میزبانی طبیعت گردان بر پهنه ی سبزش را با همه رمز ورازش به گور برد … بخش سوم دریاچه جاز بود که زمستان ، تابستان از وفور آب هلیل رود و بمپور پر آب بود و در گرمای پنجاه درجه نسیم خنکای این دریاچه مردم چاه دادخدا و دلگان و زهکلوت و توابع این بخش ها را نوازش می نمود و مانع ایجاد توده ها ی گرم و بالتبع آن گرد و خاک و خشکی هوا و جبران رطوبت برای بارش های فصلی می شد … برای من که تا سن ده سالگی در این بهشت زیسته ام و اکنون آن روزهای فراموش نشدنی همچون فیلمی نوستالژی و غیر قابل وصف در ذهنم مرور می شود از بیان توصیف و تجمیع آن همه نعمت خدادادی عاجزم … نمیدانم از کشاورزی و برکت زمین های حاصلخیز حاشیه هلیل بگویم که هر من گندم صد من محصول می داد و معاش میناب تا نیک شهر ، دلگان ، مارز و بشاگرد را تامین می کرد . یا از طبیعت پرطراوت سرسبز بکر و زیبا با انواع گونه های نادر گیاهی جانوری و حتی گور خر وحشی ، آهو ،چکر ( با قرقره ) پور ،کمنزیل ، گرگ ،کفتار و … و مانده ام سحرگاهان این بوم را چطور توضیح دهم موقعی که از شمال و جنوب و شرق غبار گله های چند هزار راسی گاو ورمه های بیشمار وبگ های شتر به طرف آبادی سرازیر بودند و طنین صدای بره ، گوساله و، بزغاله و هاشی با مادرانشان در هم می آمیخت و سایه مرغان دریایی و چکرهای وحشی با صدای نازشان همزمان با غرش هلیل تلفیق می شد و این سمفونی زیبای خدادادی پروانه ها را به رقص وا میداشت .
از نظر اقلیم و سرسبزی وجود مراتع بی شمار ،دامداری در کنار کشاورزی از رونق بی شماری برخوردار بود پشم ، روغن ، گوشت بره هایش و شتر های جمازه اش شهرت بی نظیر داشت .
در دهه پنجاه فردی بنام خرم از خاندان دربار وقت با دستگاه ها و امکانات مکانیزه برای تصرف و تملک این خطه زرخیر می آید . با مقاومت بومیان و ریش سفیدان مواجه می گردد . اما ایشان با رشوه دادن و تعیین مقرری به خوانین رودبار ودلگان کار خود را به پیش می برد . سپس عشایر با پشتیبانی عیسی خان مبارکی خود را به وزیر دربار رسانیده و اراضی شان را از چنگ رجبعلی خرم در می آورند . این شخص تا اواخر رژیم شاه در منطقه فعالیت داشت با وقوع انقلاب اسلامی در تهران دستگیر واعدام شد و تمام دستگاه ها ، ادوات نهر ها و زمین هایش به نفع جهاد مصادره و درحین انقلاب به مستضعفین آن روز واگذار شد.اما مقاومت و نفوذ این شخص به خاطر منافعش مانع سد سازی بر روی هلیل و آب گیری سد بود .با کمال تاسف دهه شصت با آب گیری سد جیرفت پایانی بود بر تمامی این زیبایی ها وفرو ریختن تمدنی همزاد هلیل بومیان به زهکلوت ، چاه دادخدا ،دلگان ، ایرانشهر و حتی بندر ومیناب سرازیر شدند “جاز” با همه طراوتش خشکید. دریاچه و تالاب چند هزار هکتاری که همچون الماسی بین ریگ زارهای سولان ، جلگه ، پنگ ، چاه کیچی ، دلگان محصور بود.جاز با سواحل خاطره انگیزش برای همیشه خاموش شد .
جاز با همه عظمت و شکوهش در سکوت کامل رسانه ای خشکید در آخرین ضربه، پیکر نیمه جان حیات وحش و تمدن شکوهمندش سیلی بود که به علت عدم کنترل مدیریت آب نیمه شبی پنجره های اتومات باز شدند و ۳۰ کیلومتر دو طرف رودخانه هر پرنده و چرنده ای را سیل با خود به اعماق زمین برد .
بختیار دادخدایی
ارسال نظر براي اين مطلب مسدود شده است.